مضجعلغتنامه دهخدامضجع. [ م َ ج َ ] (ع اِ) جای بر پهلو خوابیدن و خوابگاه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). خوابگاه . (آنندراج ) (دهار)(ترجمان
عطر اﷲ مضجعهلغتنامه دهخداعطر اﷲ مضجعه . [ع َطْ طَ رَ ل ْ لا هَُ م َ ج َ ع َ ه ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔدعایی ) خداوند آرامگاه او را معطر و خوشبوی سازد!
برد اﷲ مضجعهلغتنامه دهخدابرد اﷲ مضجعه . [ ب َرْ رَدَل ْ لا ه ُ م َ ج َ ع َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) در مقام آمرزش گویند خداوند خوابگاه او را خنک گرداناد.
مَضَاجِعِهِمْفرهنگ واژگان قرآنخوابگاههايشان - آرامگاههايشان(مضاجع جمع مضجع به معناي رختخواب و محل استراحت است و استعاره براي آرامگاه نيز مي باشد)
مَضَاجِعِهِمْفرهنگ واژگان قرآنخوابگاههايشان - آرامگاههايشان(مضاجع جمع مضجع به معناي رختخواب و محل استراحت است و استعاره براي آرامگاه نيز مي باشد)