مصونلغتنامه دهخدامصون . [ م َ ] (ع ص ) مصوون . محفوظ. نگاهداشته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نگاهداشته شده و محفوظ. (از غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نگهداشته . (مهذب
منيعدیکشنری عربی به فارسیمصون , ازاد , مقاوم دربرابر مرض بر اثر تلقيح واکسن , داراي مصونيت قانوني و پارلماني , مصون کردن , محفوظ کردن , غير قابل رسوخ , سوراخ نشدني , داخل نشدني , نفوذ ن
مصونیتلغتنامه دهخدامصونیت . [ م َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مصون ماندن . محفوظ بودن . حفظ شدن . مأمون بودن .- مصونیت پارلمانی ؛ در اصطلاح حقوقی ، مصون بودن نماینده ٔ مجلس است
مصونیتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مصون بودن؛ محفوظ بودن.۲. (پزشکی) حالت مقاومت نسبی در برابر بعضی بیماریها.۳. (سیاسی) مصون بودن از بازداشت و تعقیب.