مصوصلغتنامه دهخدامصوص . [ م َ ] (ع ص ، اِ) زنی که هنگام جماع شیفتگی کند بر مرد. (غیاث ) (ناظم الاطباء)(از آنندراج ). || کُسی که بمکد تری بالای نره را. ج ، مصائص . (از منتهی الار
مسوسلغتنامه دهخدامسوس . [ م َ ] (اِخ ) دهی است به مرو. (منتهی الارب ). نام قریه ای به مروو منسوب به آن مسوسی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مسوسلغتنامه دهخدامسوس . [ م َ ] (ع ص ، اِ) آب نه شیرین ونه شور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).آبی که نه شور باشد نه شیرین . (ناظم الاطباء). آبی به میان خوش و شور.
مسوسلغتنامه دهخدامسوس . [ م ُ س َوْ وِ ] (ع ص )سوس درافتاده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شپشه زده . کرم خورده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || کاری آراسته و زینت داده شده .
مصوصاتلغتنامه دهخدامصوصات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مصوص .(یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ). رجوع به مصوص شود.
مصوصیلغتنامه دهخدامصوصی . [ م ُ ص َ صی ] (ع اِ) از ایام بردالعجوز است . (ناظم الاطباء). از ایام عجوز است . (منتهی الارب ).
مصوصاتلغتنامه دهخدامصوصات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مصوص .(یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ). رجوع به مصوص شود.
مصوصیلغتنامه دهخدامصوصی . [ م ُ ص َ صی ] (ع اِ) از ایام بردالعجوز است . (ناظم الاطباء). از ایام عجوز است . (منتهی الارب ).
ریچارلغتنامه دهخداریچار. (اِ) ریچال . (فرهنگ جهانگیری ). طعامی است که از جغرات پزند به هر رنگ که خواهند. (شرفنامه ٔ منیری ). مربا. (ناظم الاطباء) (ازبرهان ). مربا. بوارد. (یادداش