مصنعهلغتنامه دهخدامصنعه . [ م َ ن َ ع َ ] (ع اِ) مصنعة. آب انبار. آبگیر. آبگاه . گودی که آب باران را در آن نگاه دارند. (از یادداشت مؤلف ) : قلعه ٔ سمیران ... آب مصنعه دارد... قل
مصنعةلغتنامه دهخدامصنعة. [ م َ ن َ / ن ُ ع َ ] (ع اِ) آبگاه . (یادداشت مؤلف ). جای گرد آمدن آب باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب انبار. مصنع. (منتهی الارب ). آبگیر. ج ،م
مصنعةلغتنامه دهخدامصنعة. [ م َ ن َ / ن ُ ع َ ] (ع اِ) آبگاه . (یادداشت مؤلف ). جای گرد آمدن آب باران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب انبار. مصنع. (منتهی الارب ). آبگیر. ج ،م
حبسلغتنامه دهخداحبس . [ ح َ / ح ِ ] (ع اِ) چیزی چون مصنعة که آب را سازند. || آب ایستاده . مرداب .ماء مستنقع. || سنگی که بر مجرای آب نهندتا آب ، حبس شود. (معجم البلدان ). || چوب
سمیرانلغتنامه دهخداسمیران .[ س ِ ] (اِخ ) قلعه ٔ استواری است بنزدیکی جویم ابی احمد و گرمسیر است و آب مصنعه دارد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 159). قلعه ٔ محکمی است در ساحل یک نهر جاری
مصانعلغتنامه دهخدامصانع. [ م َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ مصنع و مَصْنَعة. (از منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ). جاها که آب باران در آن جمع شود. غدیرها و آبگیرهای طبیعی : سل المصانع ر
مصانعفرهنگ انتشارات معین(مَ نِ) [ ع . ] (اِ.) جَ مصنع و مصنعه . 1 - جاهایی که باران در آن جمع شود، آبگیرها. 2 - دیه ها. 3 - قلعه ها، قصرها.