مغلوب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. شکست دادن، غلبه کردن، پیروز شدن، چیرهشدن ۲. برنده شدن، بردن ۳. مجاب کردن
مصلوبلغتنامه دهخدامصلوب . [ م َ ] (ع ص ) بردارکشیده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آویخته . درآویخته . برآویخته . بیاویخته . به چلیپا برکرده . به چلیپا برزده . ب