آنچه باعث خیروصلاح، نفع، و آسایش انسان باشد.
⟨ مصلحت دیدن: (مصدر متعدی) خیر و صلاح دیدن؛ به خیر و مصلحت پنداشتن؛ مصلحت دانستن
⟨ مصلحت کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] مشورت کردن؛ صلاح پرسیدن.
۱. خیر، صلاح، صلاحجویی، صوابدید
۲. خیراندیشی، خیرخواهی
advisable, expediency, prudence, prudent