مصلالغتنامه دهخدامصلا. [ م ُ ص َل ْ لا ] (اِخ ) مصلی . نام جائی در شیراز که آرامگاه حافظ در آن است . رجوع به مصلی شود.
مصلالغتنامه دهخدامصلا. [ م ُ ص َل ْ لا ] (ع اِ) مصلی . نمازگاه و جای نماز. (ناظم الاطباء). جای نماز. (غیاث ) مطلق جای نماز. (آنندراج ). مسجد. (ناظم الاطباء) : چون که اسلام مَنَت
مثلعلغتنامه دهخدامثلع. [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ع ص ) غوره ٔ خرما که از نخل بیفتد و بکفد، یا صواب به غین معجمه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوشه ٔ خرما کفیده ٔ از درخت افتاده . م
مصلاتلغتنامه دهخدامصلات . [ م ِ ] (ع ص ) مرد رسای در امور. (منتهی الارب ). ج ، مصالیت . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
مصلادلغتنامه دهخدامصلاد. [ م ِ] (ع ص ) ناقه ٔ کم شیر. || شتر ماده ٔ بچه دار بی شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مصلاقلغتنامه دهخدامصلاق . [ م ِ ] (ع ص ) خطیب بلیغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مسلاق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصقع و مصقل و مسلاق و مصلق شود.
مصلاتلغتنامه دهخدامصلات . [ م ِ ] (ع ص ) مرد رسای در امور. (منتهی الارب ). ج ، مصالیت . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
مصلادلغتنامه دهخدامصلاد. [ م ِ] (ع ص ) ناقه ٔ کم شیر. || شتر ماده ٔ بچه دار بی شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مصلاقلغتنامه دهخدامصلاق . [ م ِ ] (ع ص ) خطیب بلیغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مسلاق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مصقع و مصقل و مسلاق و مصلق شود.