مصطفی عبدالرازقلغتنامه دهخدامصطفی عبدالرازق . [ م ُ طَ فا ع َ دُرْ را زِ ] (اِخ ) ابن حسن بن احمد عبدالرازق (1302 - 1366 هَ . ق .). از محققان در فقه و ادب بود به وزارت اوقاف مصر و سپس به ر
مصطفیفرهنگ نامها(تلفظ: mostafā) (عربی) (در قدیم) برگزیده ، صاف کرده شده ؛ (در اعلام) از القاب حضرت رسول اکرم محمد بن عبدالله (ص) .
مصطفیلغتنامه دهخدامصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن محمدبن رحمةاﷲبن عبدالمحسن ایوبی انصاری رحمتی ، مکنی به ابوالبرکات . فقیه دمشقی . از دانشمندان حنفی بود در سال 1187 هَ . ق . به
مصطفیلغتنامه دهخدامصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن پیر محمد، معروف به عزمی زاده و بستان افندی . از علما و نویسندگان ترک بود و به سال 1040 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - نجاةالاح
مصطفیلغتنامه دهخدامصطفی . [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) ابن حسین کاشانی نجفی . فقیه امامی . در کاشان به دنیا آمد و در کاظمیه در 29 رمضان به سال 336 هَ . ق . در حدود هفتادوپنج سالگی درگذشت
طرابلسیلغتنامه دهخداطرابلسی . [ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) مصطفی بن محمدبن ابراهیم بن ذکری الطرابلسی المغربی . او راست : دیوان شعری که در مطبعه ٔ عبدالرزاق بسال 1310 هَ . ق . بطبع رسیده ا
ملجالغتنامه دهخداملجا. [ م َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، مَلجَاء.پناهگاه و جای پناه و مأمن و جای امن و پشت و پناه و جای استراحت و آسایش . (ناظم الاطباء) : روزی است ازآن پس که در
دندان مزدلغتنامه دهخدادندان مزد. [ دَ م ُ ] (اِ مرکب ) نقد و یا جنسی را گویند که چون جمعی از فقرا و مساکین را مهمانی و ضیافت کنند بعد از خوردن طعام بدیشان دهند، و این رسم در قدیم متع
طحطاویلغتنامه دهخداطحطاوی . [ طَ ] (اِخ ) الطهاوی . احمدبن محمدبن اسماعیل الطحاوی الحنفی . ولادت وی در شهر طهطا نزدیک اسیوط از توابع مصر بوده ، و بسال 1181 هَ . ق . به قاهره پایتخ
باجوریلغتنامه دهخداباجوری . (اِخ ) شیخ ابراهیم بن محمدبن احمد باجوری (بیجوری ) شافعی (1198 - 1277 هَ . ق .) . وی در باجور که از دهات منوفیه (مصر) است متولد شده و نزد پدر خود تربیت