مصطردلغتنامه دهخدامصطرد. [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) مرد سخت خشم خبه کرده و گلوگرفته شده از خشم . (منتهی الارب ).
مستردلغتنامه دهخدامسترد. [ م ُ ت َ رَدد ] (ع ص ) نعت مفعولی از استرداد. بازپس داده شده وواپس داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). واگرفته . رد کرده شده . پس گرفته شده . رجوع به استردا
مستردلغتنامه دهخدامسترد. [ م ُ ت َ رِدد ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرداد. واپس خواهنده . رجوع به استرداد شود.
مطردفرهنگ انتشارات معین(مُ طَ رَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) دور کرده شده ، تبعید شده . 2 - کشیده شده (تازیانه ). 3 - (ص .) دراز، طولانی ، مفصل .
مطردفرهنگ انتشارات معین(مُ طَّ رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - تاریک و تیره شونده . 2 - پی یکدیگر شونده . 3 - راست روان .
مصطرعلغتنامه دهخدامصطرع . [ م ُ طَ رَ ] (ع اِ) کشتی جای . (منتهی الارب ). مصرع . جای کشتی گرفتن و کشتی جای . (ناظم الاطباء).
مصطرعلغتنامه دهخدامصطرع . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) کشتی گیر. (منتهی الارب ). کشتی گیر و آنکه کشتی می گیرد. (ناظم الاطباء).
مصطرفلغتنامه دهخدامصطرف . [ م ُ طَ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اصطراف . برگردنده در کسب چیزی . (از منتهی الارب ). مشغول و ساعی و کارکن . (ناظم الاطباء).
مصطادلغتنامه دهخدامصطاد. [ م ُ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) شکارکننده . (ناظم الاطباء).