مصردشتلغتنامه دهخدامصردشت . [ م ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت واقع در 9هزارگزی شمال رشت با 259 تن جمعیت . آب آن از خمام رود و راه آن اتومبیل رو است
مایدشتلغتنامه دهخدامایدشت . [ دَ ] (اِخ ) قلعه و شهری است از نواحی خانقین . (از معجم البلدان ). قلعه و قریه ای باشد به نزدیکی خانقین . (مراصد الاطلاع ). ولایتی است قریب پنجاه پاره
مبرداتلغتنامه دهخدامبردات . [ م ُ ب َرْ رِ ] (ع ص ، اِ) سرد کنندگان . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مبرد. ادویه ٔ سرد که به مزاج سردی بخشد. (غیاث ) (آنندراج ). چیزهایی سرد که بدن را خنک
مجرداتلغتنامه دهخدامجردات . [ م ُ ج َرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مجرده . رجوع به مجرده و مجرد شود. || عبارت از عقول عشره و نزد بعضی ارواح و ملایک . (غیاث ) (آنندراج ). چیزهای بی ماده م
مجردیتلغتنامه دهخدامجردیت . [ م ُ ج َرْ رَ دی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) تنهایی . || عریانی و برهنگی . (ناظم الاطباء).