مصدورلغتنامه دهخدامصدور. [ م َ ] (ع ص ) دردمند سینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سینه گرفته . (مهذب الاسماء).آنکه بیماری سینه دارد. مبتلا به درد سینه . مسلول .- نف
مسدورلغتنامه دهخدامسدور. [ م َ ] (ع ص ) شَعر مسدور؛ موی فروهشته و آویخته . و آن به معنی مسدول است . (از اقرب الموارد).
نفثة المصدورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خلطی که بیمار مبتلا به درد سینه از سینه خارج کند.۲. سخنی حاکی از اندوه و غم درونی که گوینده با گفتن آن آرامش پیدا کند.
پور سینالغتنامه دهخداپور سینا. [ رِ ] (اِخ ) مراد ابوعلی حسین بن عبداﷲبن سینا حکیم مشهور است : من مقیم دهر و عقل از نفثة المصدور من مایه ٔ احیای روح پور سینا ساخته . جلال الدین فرید
پیاده دوانیدنلغتنامه دهخداپیاده دوانیدن . [ دَ / دِ دَ دَ ] (مص مرکب )کس فرستادن . بشتاب روانه کردن : آن بود که پیاده بدرگاه گیتی پناه دوانید و عرضه داشتی بدین حضرت فرستاد. (نفثة المصدور
محموملغتنامه دهخدامحموم . [ م َ ] (ع ص ) تب گرفته . (مهذب الاسماء). تب دار. (یادداشت مرحوم دهخدا): خطی چون دستگاه کفشگران پریشان عبارتی چون هذیان محموم نامفهوم . (از نفثة المصدور
ساقاطلغتنامه دهخداساقاط. (اِ) کارد تیز : رنود کارد و ساقاط کشیدند و خون خلقی از منتمیان درگاه بهرکوی و ساباط بر زمین ریختند. (نفثة المصدور زیدری ص 44).
کهیدنلغتنامه دهخداکهیدن . [ ک ُ دَ ] (مص ) سرفه کردن . سرفه های سخت کردن . سرفه کردن پیاپی چنانکه مصدوران یا پیران : دیشب تا صبح کهید. (از یادداشت به خطمرحوم دهخدا). رجوع به کُه