مصبوغلغتنامه دهخدامصبوغ . [ م َ ] (ع ص ) رنگ کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). جامه ٔ رنگ کرده . (مهذب الاسماء). رنگ کرده . رزیده . مصبغ. صبیغ. (یادداشت مؤ
مسبوقلغتنامه دهخدامسبوق . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر سبق . رجوع به سبق شود. || آنکه کسی یا چیزی بر او سابق شده باشد. (غیاث ) (آنندراج ). پیش شده : نحن قدرنا بینکم الموت و
مسبوقفرهنگ انتشارات معین(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - سبقت گرفته ، گذشته . 2 - آگاه ، مطلع . ؛ ~ به سابقه آن چه که قبلاً عین یا شبیه آن وقوع یافته باشد.
مسبوقفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مقابلِ سابق] آنکه یا آنچه برآن سبقت گرفتهاند؛ پیشیگرفتهشده.۲. آگاه؛ مطلع.۳. دارای سابقه.
مصبوغةلغتنامه دهخدامصبوغة. [ م َ غ َ ] (ع ص ) تأنیث مصبوغ . صبیغ. رنگ کرده . رزیده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصبوغ و صبیغ شود.
مدبوغلغتنامه دهخدامدبوغ . [ م َ ] (ع ص ) جلد مدبوغ ؛ پوست پیراسته . (مهذب الاسماء). دباغت یافته . دباغی شده . دبیغ. (از متن اللغة).
مصدوغلغتنامه دهخدامصدوغ . [ م َ ] (ع ص ) شتر که بر صدغ وی داغ و نشان کرده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ): بعیر مصدوغ ؛ شتری که در صدغ وی داغ باشد. (ناظم الاطباء). بعیر مصدغ . (
مصبغلغتنامه دهخدامصبغ. [ م ُ ص َب ْ ب َ ] (ع ص ) مصبغة: ثوب مصبغ؛ جامه ٔ رنگین . (ناظم الاطباء). رزیده . رنگ کرده . رنگ شده . مصبوغ . صبیغ. (یادداشت مؤلف ).
مصبغلغتنامه دهخدامصبغ.[ م ُ ب ِ ] (ع ص ) خرمابنی که غوره ٔ آن به پختن درآمده باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مصبوغةلغتنامه دهخدامصبوغة. [ م َ غ َ ] (ع ص ) تأنیث مصبوغ . صبیغ. رنگ کرده . رزیده . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مصبوغ و صبیغ شود.
اذرکلغتنامه دهخدااذرک . [ اَ رَ ] (اِ) ابوریحان بیرونی آرد: قال صاحب کتاب النخب ان الاذرک حجر شریف من سبوک الاسکندرانیین قدیم نفیس یجری مجری الیاقوت فی النفاسة. قال الکندی الزجا
تمشیقلغتنامه دهخداتمشیق . [ ت َ ] (ع مص ) رنگ کردن به گل سرخ . (تاج المصادر بیهقی ). به گل سرخ رنگ کردن . (زوزنی ). با گل سرخ رنگ کردن . (ناظم الاطباء): الممشق ، المصبوغ بالمشق ؛
رادعةلغتنامه دهخدارادعة. [ دِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث رادع . بازدارنده : و فیه قوة رادعة. ج ، رادعات ، روادع . (ناظم الاطباء). || پیراهن پیسه بزعفران یا بدیگر بوی خوش . (منتهی الارب
مصبغلغتنامه دهخدامصبغ. [ م ُ ص َب ْ ب َ ] (ع ص ) مصبغة: ثوب مصبغ؛ جامه ٔ رنگین . (ناظم الاطباء). رزیده . رنگ کرده . رنگ شده . مصبوغ . صبیغ. (یادداشت مؤلف ).