مصافحه

mosāfehe

معنی

۱. دست دادن به یکدیگر هنگام ملاقات.
۲. دست در دست هم گذاشتن؛ دست یکدیگر را فشردن.

مترادف

۱. روبوسی، معانقه
۲. دست دادن، دست یکدیگررا فشردن

جست‌وجوی دقیق

مصافحه

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. روبوسی، معانقه ۲. دست دادن، دست یکدیگررا فشردن

مصافحه

لغت‌نامه دهخدا

مصافحه . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِمص ) مصافحة. مصافحت . دست یکدیگر را گرفتن از روی دوستی و صداقت و تکان دادن دست و روی هم را بوسیدن . (ناظم الاطباء

مصافحه

فرهنگ انتشارات معین

(مُ فَ حَ یا حِ) [ ع . مصافحة ] (مص ل .) به هم دست دادن .

مصافحه

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

۱. دست دادن به یکدیگر هنگام ملاقات.۲. دست در دست هم گذاشتن؛ دست یکدیگر را فشردن.

جست‌وجوی هم‌آوا

مسافهه

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. دشنام دهی، ناسزاگویی، فحاشی ۲. دشنام دادن، سقط گفتن، فحش دادن ۳. سفاهت کردن، نادانی کردن ۴. شراب بارگی، شرابباره بودن، دائمالخمر بودن

مسافحه

فرهنگ انتشارات معین

(مُ فِ حِ یا فَ حَ) [ ع . مسافحة ] (مص م .) زنا کردن .

مسافهه

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

دشنام دادن.

جست‌وجوی مشابه

مصافحة

دیکشنری عربی به فارسی

دست (دادن)

مصافحة

لغت‌نامه دهخدا

مصافحة. [ م ُ ف َ ح َ ] (ع مص ) دست یکدیگر را گرفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).دست کسی را گرفتن . (ناظم الاطباء). دست یکدیگر را گرفتن در سلام

مصافحه کردن

لغت‌نامه دهخدا

مصافحه کردن . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (مص مرکب ) مصافحت . تصافح . دست دادن در هنگام ملاقات . (از یادداشت مؤلف ). دست یکدیگر را گرفتن برای اظهار دوستی : در