مشیرلغتنامه دهخدامشیر. [ م ُ ] (ع ص ) صاحب مشورت و مشورت کننده . (غیاث ) (آنندراج ). مشورت کننده و تدبیرکننده و وزیر و صاحب مشورت . (ناظم الاطباء). اسم فاعل است بمعنی مشورت کنند
مشیرفرهنگ نامها(تلفظ: mošir) (عربی) (در قدیم) آن که در کارها با او مشورت میکنند ، مشورت کننده ، رای زننده .
مشیریچهلغتنامه دهخدامشیریچه . [ م ُ ش ِی ْ ی ِ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
مشیرالدولهلغتنامه دهخدامشیرالدوله . [ م ُ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) میرزا حسن خان ... پیرنیا (1291-1354 هَ . ق .)، ملقب به مشیرالدوله . پسر نصراﷲخان نائینی وزیر امور خارجه ٔ مظفرالدین شاه
مشیرآبادلغتنامه دهخدامشیرآباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوزومدل است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
مشیرآبادلغتنامه دهخدامشیرآباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد است که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
مشیرآبادلغتنامه دهخدامشیرآباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مواضعخان است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 215 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
مشیرةلغتنامه دهخدامشیرة. [ م ُ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مشیر. (یادداشت مؤلف ). || انگشت سبابه . (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). انگشت شهادت . سبابه . مسبحه . انگشت میان شصت و میان
مشیریچهلغتنامه دهخدامشیریچه . [ م ُ ش ِی ْ ی ِ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهرهاشم است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
مشیرالدولهلغتنامه دهخدامشیرالدوله . [ م ُ رُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) میرزا حسن خان ... پیرنیا (1291-1354 هَ . ق .)، ملقب به مشیرالدوله . پسر نصراﷲخان نائینی وزیر امور خارجه ٔ مظفرالدین شاه
مشیرآبادلغتنامه دهخدامشیرآباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوزومدل است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
مشیرآبادلغتنامه دهخدامشیرآباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد است که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).