مشکل گذارلغتنامه دهخدامشکل گذار. [ م ُ ک ِ گ ُ ] (ص مرکب ) مشکل گذر. (ناظم الاطباء). رجوع به مشکل گذر شود.
مشکلفرهنگ مترادف و متضادابهامآمیز، بغرنج، پیچیده، حاد، دشخوار، دشوار، سخت، شاق، صعب، غامض، مبهم، مساله، معقد، مغلق ≠ آسان، ساده، سهل، واضح
مشکلدیکشنری فارسی به انگلیسیabstruse, crucial, deep, difficult, fiddly, hard, problem, problematic, question, severe, task, tough
lagدیکشنری انگلیسی به فارسیتاخیر، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، محکوم، عقب ماندن، لنگیدن، تاخیر کردن، عقب افتادن
مشکل گذرلغتنامه دهخدامشکل گذر. [ م ُ ک ِ گ ُ ذَ ] (ص مرکب ) مشکل گذار. راهی که عبور از آن سخت و دشوار باشد. (ناظم الاطباء).
اعجام القرآنلغتنامه دهخدااعجام القرآن . [ اِ مُل ْ ق ُرْ ] (ع اِ مرکب ) نقطه گذاری قرآن . حروف قرآن را نقطه نهادن . رفع ابهام کردن از قرآن به نقطه گذاردن بر حروف آن . توضیح آنکه ، اعجام
تب ربعلغتنامه دهخداتب ربع. [ ت َ ب ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) رِبْع. تب که یک روز گیرد و دو روز گذارد. (منتهی الارب ). تب چهارم . حمی الرابع : و بترین تبها که با این تب [سل ] آ
موضوعفرهنگ مترادف و متضاد۱. سوژه، مبحث ۲. مساله، مشکل، مطلب ۳. محمول ۴. باب، خصوص، فقره ۵. قضیه ۶. نهاده، گذارده ۷. وضعشده، قراردادهشده ۸. ساختگی، مصنوع، مجعول، مکذوب ۹. مبتدا ≠ محمول
حسرت همدانیلغتنامه دهخداحسرت همدانی . [ ح َ رَ ت ِ هََ م َ ] (اِخ ) نامش محمدتقی بوده . هدایت آرد: مردی لاابالی سیاح خمار قلاش عیاش بود. پیوسته با باده و ساده یار و مجردانه در بلادش گذ