مشکلاتلغتنامه دهخدامشکلات . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای دشوار و سخت و پیچدار و مغلق . (ناظم الاطباء). ج ِ مشکل : در مشکلات محمودی و مسعودی و مودودی (ره ) رجوع با وی میکنند. (تار
troublesدیکشنری انگلیسی به فارسیمشکلات، زحمت، سختی، مزاحمت، ازار، قید، خارش، مزاحم شدن، عذاب دادن، ازار دادن، رنجه کردن، زحمت دادن، دچار کردن، اشفتن، مصدع کسی شدن