مامیشانلغتنامه دهخدامامیشان . (اِخ ) دهی از دهستان سرقلعه (گرمسیر ولدبیگی ) است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مایشاءلغتنامه دهخدامایشاء. [ ی َ ] (ع اِ مرکب ) هرآنچه خواهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- فعال مایشاء ؛ شخص خود مختار و لگام گسیخته و مستبد. آنکه هرچه بخواهد می کند. (از یادداشت
قاوقچی حسینیلغتنامه دهخداقاوقچی حسینی . [ وُ ح ُ س َ نی ی ] (اِخ ) محمدبن خلیل بن ابراهیم مشیشی مکنی به ابوالمحاسن حنفی طرابلسی از دانشمندان و استادان است . او راست : 1- خلاصةالزهر علی
جزائریلغتنامه دهخداجزائری . [ ج َ ءِ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن عبدالرحمان بن محمد الطیب بن عبدالقادربن ابی القاسم محمدبن سیدی ابراهیم غول سلامی ابراهیمی هاملی .او راست : 1 - ارجوزة ف
مغلغتنامه دهخدامغ. [ م ُ / م َ ] (ص ، اِ) گبر آتش پرست باشد از ملت ابراهیم . (لغت فرس چ اقبال ص 224). آتش پرست را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). آتش پرست و مغان جمع آن . (
دیولغتنامه دهخدادیو. [ وْ ] (اِ) نوعی از شیاطین . (برهان ). شیطان و ابلیس . (ناظم الاطباء). شیطان . (ترجمان القرآن ). آهرمن . (فرهنگ اسدی طوسی ). اهرمن : بکار آور آن دانشی کت خ