مشیتلغتنامه دهخدامشیت . [ م َ شی ی َ ] (ع اِمص ) مشیة. خواستن .مگر استعمال این لفظ مختص گشته بمعنی خواهش و مرضی حق تعالی ، در خیابان نوشته که مشیت اراده ٔ الهی و پیش بعضی مشیت خ
مشیطلغتنامه دهخدامشیط. [ م َ ] (ع ص ) ممشوط، یقال : شعر مشیط؛ ای ممشوط. و لمة مشیط؛ ای ممشوطة. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). و رجوع به مشیطة و ممشوط شود.
مشت و مال دادنفرهنگ انتشارات معین(مُ تُ دَ) (مص م .) 1 - با دست کسی یا چیزی را مالش دادن . 2 - مالیدن اندام کسی به مشت (در گرمابه ). 3 - (کن .) گوشمالی دادن ، تنبیه کردن . 4 - به مکر و حیله ک
مشت زنیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِمر.) ورزشی که در آن هر یک از دو مشت زن می کوشد دیگری را با ضربه های مشت خود به زمین اندازد، بوکس .
مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ ﭐللَّهِفرهنگ واژگان قرآنكارشان موقوف به مشيّت خداست - آنانکه تعیین وضعیتشان به تأخیر افتاده تا خدا در موردشان چه حکم کند (کلمه ارجاء به معناي تاخير است و معناي تاخير انداختن ايشان بسوي
نظامدیکشنری عربی به فارسیفرمان , امر , حکم , مشيت , تقدير , ايين , پيوند نامه , مقاوله نامه , موافقت مقدماتي , پيش نويس سند , اداب ورسوم , تشريفات , مقاوله نامه نوشتن , سيستم , دستگاه ,
رَّوْحِفرهنگ واژگان قرآننفس - نفس خوش (هر جا استعمال شود کنايه است از راحتي ، که ضد تعب و خستگي است ، و وجه اين کنايه اين است که شدت و بيچارگي و بسته شدن راه نجات در نظر انسان نوعي اخت
وَيْکَأَنَّفرهنگ واژگان قرآنوای مثل اینکه - وه! گویی ( کلمه وي کلمهاي است که در هنگام اظهار ندامت استعمال ميشود ، و بسا هم ميشود که در مورد تعجب به کار ميرود ، و هر دو معنا با عبارت "وَيْک