مشهوراتلغتنامه دهخدامشهورات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) در عرف علماء و اهل ادب عبارت از قضایائی است که مردم به آن اعتراف نمایند و بدان گرویده باشند. (از کشاف از فرهنگ علوم عقلی تألیف سجا
مجهوراتلغتنامه دهخدامجهورات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) نزد قاریان از جمله حروف تهجی نوزده حرف است سوای ده حروف مهموسه . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مجهورة و «حرف مجهور» در همین لغت نام
مشاوراتلغتنامه دهخدامشاورات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ مشاورة : و درهمه ٔ اصناف خطابت مفید اما تعلق ممکن و غیرممکن به مشاورات و کاین و غیرکاین به مشاجرات و تعظیم و تحقیر او به منافرات
اقناعیلغتنامه دهخدااقناعی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اقناع : مدح امرا جواب اقناعی اوصاف توچون ادای برهانی . مختاری .|| (اصطلاح منطق ) اطلاق میشود بر قیاس خطابی و آن دلیلی باشد تر
ذایعاتلغتنامه دهخداذایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) خواجه در اساس الاقتباس ضمن صنف نهم از اصناف شانزده گانه ٔ مبادی قیاسات تحت عنوان مشهورات حقیقی مطلق گوید: و بباید دانست که نه هر مشهوری
احمد خضرویهلغتنامه دهخدااحمد خضرویه . [ اَ م َ دِ ؟ ] (اِخ ) ابوحامد احمدبن خضرویه ٔبلخی . یکی از مشایخ و بزرگان متصوفه ٔ خراسان . او معاصر بایزید بسطامی و یحیی بن معاذ رازی بود و با ه
جدلیلغتنامه دهخداجدلی . [ ج َ دَ ] (ص نسبی ) جنگی و کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد. (ناظم الاطباء).پیکارکش . (یادداشت مؤلف ). || آنکه بسیارجدل کند. آنکه عادت بجد
مسلماتلغتنامه دهخدامسلمات . [ م ُ س َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسلّمة. (اصطلاح منطق ) آن مقدمه ها که چون خصم تسلیم کند پس بروی به کار داری ، خواهی حق یا مشهور یا مقبول باش و خواهی