مشمشهلغتنامه دهخدامشمشه . [ م ِ م ِ ش َ / ش ِ ] (اِ) مرض وبائی . انفلوآنزا. مرضی است مسری که بیشتر در اسب و استر و خر دیده شده و به انسان نیز سرایت می کند. در انسان و حیوان مشمشه
مشمشةلغتنامه دهخدامشمشة. [ م َ م َ ش َ ] (ع مص ) سبکی و شتابی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در آب تر نهادن دارو را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خ
مشمشةلغتنامه دهخدامشمشة. [م َ م َ ش َ / م ِ م ِ ش َ ] (ع اِ) یک دانه زردآلو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مشمش شود.
مِشمِشهواژهنامه آزادبیماری باکتریایی واگیردار و خطرناکی است که بیشتر در تک سمیها مشاهده میگردد. این بیماری بسیار کشنده در اسبها بیشتر دیده شده و از بیماری های مشترک انسان و دام
مشمشةلغتنامه دهخدامشمشة. [ م َ م َ ش َ ] (ع مص ) سبکی و شتابی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در آب تر نهادن دارو را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خ
مشمشةلغتنامه دهخدامشمشة. [م َ م َ ش َ / م ِ م ِ ش َ ] (ع اِ) یک دانه زردآلو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مشمش شود.
مِشمِشهواژهنامه آزادبیماری باکتریایی واگیردار و خطرناکی است که بیشتر در تک سمیها مشاهده میگردد. این بیماری بسیار کشنده در اسبها بیشتر دیده شده و از بیماری های مشترک انسان و دام
مشمشمهفرهنگ انتشارات معین(مِ مَ ش یا شَ) [ ع . مشمشة ] (اِ.) 1 - یک دانه زردآلو. 2 - مرضی است ساری که خصوصاً اسب و استر و خر بدان مبتلا شوند و به انسان نیز سرایت کند.