منفثلغتنامه دهخدامنفث . [ م ُ ف َث ث ](ع ص ) شکسته گردنده و شکسته . (آنندراج ). شکسته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انفثاث شود.
lateدیکشنری انگلیسی به فارسیدیر است، اخیرا، تا دیر وقت، تا دیرگاه، بیگاه، دیر، مرحوم، گذشته، اخیر، کند، تازه
منفثلغتنامه دهخدامنفث . [ م ُ ف َث ث ](ع ص ) شکسته گردنده و شکسته . (آنندراج ). شکسته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انفثاث شود.
مشعثلغتنامه دهخدامشعث . [ م ُ ش َع ْ ع َ ] (ع ص ) (اصطلاح عروض ) در عروض یکی از دو متحرک وتد است که افکنده شده . (منتهی الارب ). به اصطلاح عروض ، یکی از دو متحرک وتد را گویند که
مشفحلغتنامه دهخدامشفح . [ م ُ ش َف ْ ف َ ] (ع ص ) محروم که به چیزی نمی رسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشفرلغتنامه دهخدامشفر. [ م ِ / م َ ف َ ] (ع اِ) لفج شتر، و هو للبعیر کالشفة للانسان . ج ، مشافر. گاهی بطرز استعاره درمردم هم آید. (منتهی الارب ). لب شتر و گاهی بطور استعاره در م