مشعثلغتنامه دهخدامشعث . [ م ُ ش َع ْ ع َ ] (ع ص ) (اصطلاح عروض ) در عروض یکی از دو متحرک وتد است که افکنده شده . (منتهی الارب ). به اصطلاح عروض ، یکی از دو متحرک وتد را گویند که
مشعثفرهنگ انتشارات معین(مُ شَ عَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - پراکنده . 2 - ژولیده شده ، آشفته گردانیده . 3 - در علم عروض «مفعولن » چون از «فاعلاتن » خیزد، آن را مشعث خوانند.
مبعثفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مکان یا زمان بعثت.۲. [مجاز] روز بیستوهفتم ماه رجب که روز بعثت پیامبر اسلام است.
مرعثلغتنامه دهخدامرعث . [ م ُ رَع ْ ع َ ] (ع ص ) دیک مرعث ؛ خروس دارای رعثة و ریش . || صبی مرعث ؛ کودک قرط وگوشواره دار. (از اقرب الموارد) (از ناظم االاطباء).
مرعثلغتنامه دهخدامرعث . [م ُ رَع ْ ع َ ] (اِخ ) نام شاعری . (منتهی الارب ). لقب بشاربن برد فارسی شعوبی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مبعثلغتنامه دهخدامبعث . [ م َ ع َ ] (ع اِ) مکان بعثت و زمان بعثت . (ناظم الاطباء) : و آن بیست و هفتم رجب است روز مبعث پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله وسلم . (ترجمه ٔ النهایه ٔ طوسی چ س
تشعیثفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ادبی) در عروض، حذف یکی از دو متحرک در وتد مجموع چنانکه از فاعلاتن، فاعاتن یا فالاتن بماند و مفعولن بهجایش بگذارند و آن را مشعث گویند.۲. [قدیمی] پراکنده کر