مشعلغتنامه دهخدامشع. [ م َ ] (ع مص ) ربودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انداختن بول را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ا
مشالغتنامه دهخدامشا. [ م َ ] (ع اِ) (از «م ش و») گزر و گیاهی است شبیه آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). گزر و زردک و گیاهی است شبیه به آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= حکمت حکمت مشاء: ◻︎ از یکیسو نهاده تا سر سقف / از یکیگوشه چیده تا دَمِ طاق ـ ... ـ سِفرها از مباحثِ مشاء / جِلدها از دقایق اشراق (قاآنی: ۴۹۹).
مشعلدیکشنری عربی به فارسیچراغ دريايي , ديدگاه , برج ديدباني , امواج راديويي براي هدايت هواپيما , باچراغ يانشان راهنمايي کردن , اتش بزرگ , اتش بازي , چراغ خوراکپزي ياگرم کن , اتشخان
مشعوذدیکشنری عربی به فارسیصداي اردک , قات قات , ادم شارلا تان , چاخان , دروغي , ساختگي , قلا بي , قات قات کردن , صداي اردک کردن , دواي قلا بي دادن