مشظظلغتنامه دهخدامشظظ. [ م ُ ش َظْ ظَ ] (ع ص ) راست ایستاد. (منتهی الارب ): جاء مشظظاً؛ آمد در حالتی که نره ٔ او نعوظ کرده بود. (ناظم الاطباء).
مشظفلغتنامه دهخدامشظف . [ م ِ ظَ ] (ع ص ) آن که تعریض سخن به غیر قصد کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشظةلغتنامه دهخدامشظة. [ م َ ظَ ] (ع اِ) اخبار پنهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خبرهای پنهان و هر چیز نامعروف و مشکوک . (ناظم الاطباء).
مشظةلغتنامه دهخدامشظة. [ م ِ ظَ ] (ع اِ) پاره از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشظلغتنامه دهخدامشظ. [ م َ ] (ع مص ) برگزیدن شهری را. || چیزی از مال کسی گرفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) خار که در دست خلد. (م
مشظلغتنامه دهخدامشظ. [ م َ ش َ ] (ع مص ) خار یا چوب درخستن در دست از سودن دست بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خار و چوب به دست درشدن از برمجیدن آن . (تاج ا
مشظفلغتنامه دهخدامشظف . [ م ِ ظَ ] (ع ص ) آن که تعریض سخن به غیر قصد کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشظةلغتنامه دهخدامشظة. [ م َ ظَ ] (ع اِ) اخبار پنهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خبرهای پنهان و هر چیز نامعروف و مشکوک . (ناظم الاطباء).
مشظةلغتنامه دهخدامشظة. [ م ِ ظَ ] (ع اِ) پاره از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
مشظلغتنامه دهخدامشظ. [ م َ ] (ع مص ) برگزیدن شهری را. || چیزی از مال کسی گرفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) خار که در دست خلد. (م
مشظلغتنامه دهخدامشظ. [ م َ ش َ ] (ع مص ) خار یا چوب درخستن در دست از سودن دست بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خار و چوب به دست درشدن از برمجیدن آن . (تاج ا