متثقبلغتنامه دهخدامتثقب . [ م ُ ت َ ث َق ْ ق ِ ] (ع ص ) سوراخ دار. (آنندراج ). سوراخ کرده . (ناظم الاطباء). || سوراخ دارکننده . (آنندراج ). کسی که با برماه سوراخ می کند. || آتش ا
متطبقلغتنامه دهخدامتطبق . [ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] (ع ص ) برابر شونده وبرابر. (آنندراج ). مطابق و برابر و موافق . (ناظم الاطباء). || تو بر تو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از ا
متطرقلغتنامه دهخدامتطرق . [ م ُ ت َ طَرْ رِ ] (ع ص ) ضرب خورده . || متفرق . || راه گیرنده باشد. (آنندراج ). راه یابنده و راه پیداکننده . (غیاث ). || آن که مقابلی می کند و دچار می
متطلقلغتنامه دهخدامتطلق . [ م ُ ت َ طَل ْ ل ِ ] (ع ص ) گزیده و پسندیده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متطوقلغتنامه دهخدامتطوق . [ م ُت َ طَوْ وِ ] (ع ص ) گردن بند پوشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زینت کرده شده ٔ با طوق و گردن بند. (ناظم الاطباء). و رجوع به
متثقبلغتنامه دهخدامتثقب . [ م ُ ت َ ث َق ْ ق ِ ] (ع ص ) سوراخ دار. (آنندراج ). سوراخ کرده . (ناظم الاطباء). || سوراخ دارکننده . (آنندراج ). کسی که با برماه سوراخ می کند. || آتش ا
متطبقلغتنامه دهخدامتطبق . [ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] (ع ص ) برابر شونده وبرابر. (آنندراج ). مطابق و برابر و موافق . (ناظم الاطباء). || تو بر تو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از ا
متطرقلغتنامه دهخدامتطرق . [ م ُ ت َ طَرْ رِ ] (ع ص ) ضرب خورده . || متفرق . || راه گیرنده باشد. (آنندراج ). راه یابنده و راه پیداکننده . (غیاث ). || آن که مقابلی می کند و دچار می
متطلقلغتنامه دهخدامتطلق . [ م ُ ت َ طَل ْ ل ِ ] (ع ص ) گزیده و پسندیده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متطوقلغتنامه دهخدامتطوق . [ م ُت َ طَوْ وِ ] (ع ص ) گردن بند پوشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زینت کرده شده ٔ با طوق و گردن بند. (ناظم الاطباء). و رجوع به