مشصلغتنامه دهخدامشص . [ م ُ ش ِص ص ] (ع ص ) کم شیر از ناقه و گوسفند. (منتهی الارب ). گوسپند کم شیر و کذلک ناقة مشص . (ناظم الاطباء). و رجوع به شصوص شود.
مشت و مال دادنفرهنگ انتشارات معین(مُ تُ دَ) (مص م .) 1 - با دست کسی یا چیزی را مالش دادن . 2 - مالیدن اندام کسی به مشت (در گرمابه ). 3 - (کن .) گوشمالی دادن ، تنبیه کردن . 4 - به مکر و حیله ک
lawدیکشنری انگلیسی به فارسیقانون، حقوق، حق، قاعده، قانون مدنی، ضابطه، بربست، داتا، تعقیب کردن، تعقیب قانونی کردن
مشصلغتنامه دهخدامشص . [ م ُ ش ِص ص ] (ع ص ) کم شیر از ناقه و گوسفند. (منتهی الارب ). گوسپند کم شیر و کذلک ناقة مشص . (ناظم الاطباء). و رجوع به شصوص شود.
مشت و مال دادنفرهنگ انتشارات معین(مُ تُ دَ) (مص م .) 1 - با دست کسی یا چیزی را مالش دادن . 2 - مالیدن اندام کسی به مشت (در گرمابه ). 3 - (کن .) گوشمالی دادن ، تنبیه کردن . 4 - به مکر و حیله ک
مشت زنیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِمر.) ورزشی که در آن هر یک از دو مشت زن می کوشد دیگری را با ضربه های مشت خود به زمین اندازد، بوکس .