مشرب گاهلغتنامه دهخدامشرب گاه . [ م َ رَ ] (اِ مرکب ) جای نوشیدن آب . محل آشامیدن آب . مَشرب : و گفت : عارف آن است که هیچ چیز مشرب گاه او تیره نگرداند. هر کدورت که بدو رسد صافی گردد
مشربفرهنگ مترادف و متضاد۱. آیین، کیش، مذهب، مسلک، مکتب، نحله ۲. خلق، خو، ذوق ۳. بینش، شیوه تفکر ۴. آبشخور، منهل
مشربلغتنامه دهخدامشرب . [ م َ رَ ] (اِخ ) میرزا اشرف . اصلش از اعراب عامری است چندی در زمان نادرشاه در الکاء خار و ورامین متوجه عمل دیوانی بوده در آخر یک چشم او را برآوردند. در
مشربلغتنامه دهخدامشرب . [ م َ رَ ] (ع مص ) نوشیدن آب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آشامیدن . (غیاث ) (آنندراج ). آشامیدن آب و مانند آن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شرب
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فر
تیره گردیدنلغتنامه دهخداتیره گردیدن . [ رَ / رِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تیره گشتن . تیره شدن . تاریک و سیاه و ظلمانی گردیدن : و هرگه که تیره بگردد جهان بسوزد چو دوزخ شود باد غز. خسروی س
آبشخورلغتنامه دهخداآبشخور. [ ب ِ خوَرْ / خُرْ ] (اِ مرکب ) جایی از رود یا نهر یا حوض که از آن آب توان خورد و یا توان برداشت . ورد. مورد. مشرب . منهل . شریعه . مشرع . عَطَن . معطن
اعجم قلی ترکمانلغتنامه دهخدااعجم قلی ترکمان . [ اَ ج َ ق ُ ی ِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) شاعری است که اصل وی ازشیراز است و در هندوستان بدنیا آمده است . صاحب مرآت الخیال آرد: شیرازی الاصل است و در ه
حسن صاحب الزمانیلغتنامه دهخداحسن صاحب الزمانی .[ ح َ س َ ن ِ ح ِ بُزْ زَ ] (اِخ ) (سید...) از تلامذه ٔ مبرز میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ فضل اﷲ نوری و میرزاحسن آشتیانی و غیر ایشان از اساتید عص