مشدیلغتنامه دهخدامشدی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ) مخفف مشهدی . لوطی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مشتی و مشهدی شود.
landدیکشنری انگلیسی به فارسیزمین، سرزمین، خشکی، خاک، دیار، بر، پیاده شدن، به خشکی امدن، رسیدن، بزمین نشستن، فرود امدن
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) منصور. حاکم بأمراﷲبن العزیزبن معزبن منصوربن قائم بن مهدی فاطمی . رجوع به حاکم بأمراﷲ منصور... شود.
موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سا ] (اِخ ) ابن العافیةبن ابی بسال بن ابی الضحاک مکناسی از مردم مکناس وبنیانگذار حکومت مکناسیه در مراکش بود که به دولت «آل ابی العافیة» نیز شهرت دارد.
معدلغتنامه دهخدامعد. [م َ ع َدد ] (اِخ ) ابن منصور بن قائم بن مهدی عبیداﷲ فاطمی عبیدی ، ملقب به المعزلدین اﷲ (معز فاطمی ) صاحب مصر و افریقیه (319-365 هَ. ق .) یکی از خلفای فاطم
فاطمیانلغتنامه دهخدافاطمیان . [ طِ ] (اِخ ) شیعیان شام در زمان بنی امیه دچار تضییقات هولناک بودند و در زمان عباسیان نیز آسوده نزیستند و بسیاری از آنان در زندانها جان سپردند. دسته ا