محدثینلغتنامه دهخدامحدثین . [ م ُ ح َدْ دِ ] (ع ص ، اِ) جمع مذکر سالم محدث (در حالت نصبی و جری ). رجوع به محدث شود.
محدثینلغتنامه دهخدامحدثین . [ م ُ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحدَث (در حالت نصبی و جری ).- شعرای محدثین ؛ طبقه ٔ شعرای پس از مولدین . از معاریف آنان اند ابراهیم بن هرمة، ابن اذنیة، ابو
مستحثیلغتنامه دهخدامستحثی . [ م ُ ت َ ح ِث ْ ثی ] (حامص ) مأموریت خراج گیری . باژ و خراج گیری . جمعآوری مالیات : به مستحثی رفت و بزرگ مالی یافت . (تاریخ بیهقی ).
lappedدیکشنری انگلیسی به فارسیلپد، لیس زدن، شلپ شلپ کردن، حریصانه خوردن، با صدا چیزی خوردن، تاه کردن، پیچیدن
محدثینلغتنامه دهخدامحدثین . [ م ُ ح َدْ دِ ] (ع ص ، اِ) جمع مذکر سالم محدث (در حالت نصبی و جری ). رجوع به محدث شود.
محدثینلغتنامه دهخدامحدثین . [ م ُ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُحدَث (در حالت نصبی و جری ).- شعرای محدثین ؛ طبقه ٔ شعرای پس از مولدین . از معاریف آنان اند ابراهیم بن هرمة، ابن اذنیة، ابو
مستحثیلغتنامه دهخدامستحثی . [ م ُ ت َ ح ِث ْ ثی ] (حامص ) مأموریت خراج گیری . باژ و خراج گیری . جمعآوری مالیات : به مستحثی رفت و بزرگ مالی یافت . (تاریخ بیهقی ).
استدلال مقایسهایwarranting argumentواژههای مصوب فرهنگستانمبحثی مبتنی بر فرضهای عمومی ناظر بر امور رایج که باستانشناسان از آنها برای تأیید تفاسیر مشاهدات تجربی استفاده میکنند
اصل شتابacceleration principle, accelerator principleواژههای مصوب فرهنگستانمبحثی در علم اقتصاد که پیوند میان محصول و سرمایهگذاری را بیان میکند و بر پایۀ آن اگر تقاضا برای محصول افزایش یا کاهش یابد، درصد تغییر در تقاضا برای ماشینآلات