ماثدلغتنامه دهخداماثد. [ ث ِ ] (ع ص ، اِ) طلایه . دیده بان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مثدلغتنامه دهخدامثد. [م َ ] (ع مص ) پنهان شدن میان سنگها و نگریستن از میان آنها دشمنان را و دیدبانی نمودن برای قوم . || طلایه و دیدبان گردانیدن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندر
مثدملغتنامه دهخدامثدم . [ م ُ ث َدْ دَ ] (ع ص ) ابریق مثدم ؛ ابریق سرپوشیده به پالونه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ابریق سرپوشیده به پالونه و ترش پالا و یا ابر
مثدنلغتنامه دهخدامثدن . [ م ُ ث َ د دَ ] (ع ص ) مرد بسیارگوشت گران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسیارگوشت . ثَدِن . (ازاقرب الموارد). || آنکه دستش کوتاه و گردو نا
مثدنلغتنامه دهخدامثدن . [ م ُ دَ ] (ع ص ) ناقص خلقت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ماثدلغتنامه دهخداماثد. [ ث ِ ] (ع ص ، اِ) طلایه . دیده بان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مثدلغتنامه دهخدامثد. [م َ ] (ع مص ) پنهان شدن میان سنگها و نگریستن از میان آنها دشمنان را و دیدبانی نمودن برای قوم . || طلایه و دیدبان گردانیدن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندر
مثدملغتنامه دهخدامثدم . [ م ُ ث َدْ دَ ] (ع ص ) ابریق مثدم ؛ ابریق سرپوشیده به پالونه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ابریق سرپوشیده به پالونه و ترش پالا و یا ابر
مثدنلغتنامه دهخدامثدن . [ م ُ ث َ د دَ ] (ع ص ) مرد بسیارگوشت گران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسیارگوشت . ثَدِن . (ازاقرب الموارد). || آنکه دستش کوتاه و گردو نا
مثدنلغتنامه دهخدامثدن . [ م ُ دَ ] (ع ص ) ناقص خلقت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.