مشتیفرهنگ مترادف و متضاد۱. مشهدی ۲. داش، مشدی ۳. جوانمرد، راد، لوطی ۴. خوشلباس، شیکپوش، خوشسرووضع، آراسته ۵. دستودلباز، گشادهدست، ولخرج، خراج
مشتیلغتنامه دهخدامشتی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ) مخفف و محرف «مَشهدی » است . در قدیم مردان جاافتاده را مشتی لقب می دادند و کسی که به زیارت مشهد رضا (ع ) مشرف می شد مایل بود که او ر
مشطیلغتنامه دهخدامشطی . [ م ُ ] (ع اِ) در فارسنامه به معنی نوعی از جامه آمده است : و از آن ناحیت [ فهرج ] ابریشم خیزد از آنچ درخت توت بسیار باشد و جامه های دیبا ومشطی و فرخ و ما
مُشتیواژهنامه آزاددر لهجه زواره ای به معنی سوراخی که در دیوار ایجاد شده و در قدیم برای مخفی کردن اشیاء از آن استفاده می شده است و یا برای قرار دادن تیرهای چوبی برای ساخت چوببست.
مشتی گریلغتنامه دهخدامشتی گری . [ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) مخفف مشهدی گری . لوطی گری . عمل نمودن غنای خود به دیگران با پوشیدن جامه های باب وقت و یا بخشیدن یا خرج کردن مالی در انظار. (
جوجه مشتیلغتنامه دهخداجوجه مشتی . [ جو ج َ / ج ِ م َ ] (اِ مرکب ) مشتی که هنوز سخت جوان است .. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).