مشتتلغتنامه دهخدامشتت . [ م ُ ش َت ْ ت َ ] (ع ص ) پریشان و پراکنده و متردد. (غیاث ). پراکنده . متفرق . (از ناظم الاطباء).
مشتطلغتنامه دهخدامشتط. [ م ُ ت َطط ] (ع ص ) جورکننده بر کسی در حکم . (آنندراج ). و رجوع به اشتطاط شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن هیثم بن فراس بن محمدبن عطاء الشامی . یاقوت از مرزبانی آرد که : او یکی از روات بسیارحدیث است و از وی حسن بن علیل عنزی و ابوبکر وکیع ر
شیوهلغتنامه دهخداشیوه .[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل و طرز و روش و قاعده . (برهان ). طور. رسم . طریقه . سبک . اسلوب . روش . نهج . وتیره . نسق . سان . گون . گونه . هنجار. طریق .