مشاکسةلغتنامه دهخدامشاکسة. [ م ُ ک َ س َ ] (ع مص ) با همدیگر دشوارخویی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشاخسةلغتنامه دهخدامشاخسة. [ م ُ خ َ س َ ] (ع مص ) پساپیش شدن و کج گردیدن شاخص . شاخس الشعاب الصدع ؛ کج کرد کاسه دوز شکاف را پس التیام نپذیرفت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مشارسةلغتنامه دهخدامشارسة. [ م ُ رَ س َ ] (ع مص ) با کسی در معامله سخت گیری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشاکرةلغتنامه دهخدامشاکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع مص ) آغاز سخن کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سپاسگزار نمودن خود را پیش کسی . (از منتهی الارب
مشاکلةلغتنامه دهخدامشاکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع مص ) با همدیگر موافقت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سزیدن .برازیدن . (یادداشت به خط مرحوم
مشاخسةلغتنامه دهخدامشاخسة. [ م ُ خ َ س َ ] (ع مص ) پساپیش شدن و کج گردیدن شاخص . شاخس الشعاب الصدع ؛ کج کرد کاسه دوز شکاف را پس التیام نپذیرفت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
مشارسةلغتنامه دهخدامشارسة. [ م ُ رَ س َ ] (ع مص ) با کسی در معامله سخت گیری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مشاکرةلغتنامه دهخدامشاکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع مص ) آغاز سخن کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سپاسگزار نمودن خود را پیش کسی . (از منتهی الارب