مشاهدفرهنگ مترادف و متضاد۱. شهادتگاهها، مقبرههای شهیدان، مشهدها، زیارتگاهها ۲. تجلیگاه، تجلیگه ۳. کشف، شهود
مشاهدلغتنامه دهخدامشاهد. [ م َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ مشهد به معنی جای حاضر آمدن مردمان . (آنندراج ) (از محیط المحیط). ج ِ مَشْهَد و مَشهدة. (ناظم الاطباء) : من هرگز تو را ندیده ام و ن
مشاهدلغتنامه دهخدامشاهد. [ م َ هَِ ] (ع اِ) شهادتگاه ها. قبرستان شهیدان . (از ناظم الاطباء). ج ِ مَشهد.- مشاهد شریفه ؛ قبر مطهر منور آن حضرت و قبور ائمه ٔ اطهار صلوات اﷲ علیهم .
observedدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاهده شده، رعایت کردن، مشاهده کردن، نظاره کردن، گفتن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، برپا داشتن، دیدن