مشاعرهفرهنگ فارسی عمید۱. با هم شعر خواندن.۲. خواندن اشعار در مقابل یکدیگر بهطریق مسابقه که کدامیک بیشتر شعر از بر دارد یا بهتر میخواند.
مشاعرهفرهنگ فارسی معین(مُ عَ رَ یا رِ) [ ع . مشاعرة ] (مص ل .) مسابقة شعرخوانی ، خواندن اشعار در مقابل یکدیگر به طریق مسابقه .
مساهرةلغتنامه دهخدامساهرة. [ م ُ هََ رَ ] (ع مص ) مساهرت . بیدارماندن با کسی و او را در ترک گفتن خواب همراهی کردن . (اقرب الموارد). با کسی بیدار بودن . (تاج المصادر بیهقی ). شب نشینی با کسی . شب زنده داری به همراه کسی .
مساحرةلغتنامه دهخدامساحرة. [ م ُ ح َ رَ ] (ع اِمص ) مساحره . جادوئی . تسخیر. ربایندگی . جذب : اسحار در مساحره و با سامری در مسامره ، اشجار در مشاجره و شکوفه ها در مکاشفه ، قضبان در ملاطفه (در وصف اصفهان ). (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ).
مشاعرةلغتنامه دهخدامشاعرة. [ م ُ ع َ رَ ] (ع مص ) نبرد کردن به شعر با هم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با کسی به شعر نبرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (مجمل اللغة). با هم شعر خواندن . (غیاث ). با یکدیگر شعر خواندن تا که بی
مشاهرةلغتنامه دهخدامشاهرة. [ م ُ هََ رَ ] (ع مص ) ماهیانه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یک ماه اجیر کردن .(از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || ماه به ماه چیزی دادن و ماهیانه . (غیاث ) (آنندراج ). چیزی به ماه فادادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). چیزی به ماه وادادن . (دهار). و رجوع ب
مشاعره کردنلغتنامه دهخدامشاعره کردن . [ م ُ ع َ / ع ِ رَ / رِ ک َدَ ] (مص مرکب ) نبرد کردن در شعر. (ناظم الاطباء). مسابقه در شعر خواندن از بر. و رجوع به مشاعرة شود.
مشاعره کردنلغتنامه دهخدامشاعره کردن . [ م ُ ع َ / ع ِ رَ / رِ ک َدَ ] (مص مرکب ) نبرد کردن در شعر. (ناظم الاطباء). مسابقه در شعر خواندن از بر. و رجوع به مشاعرة شود.