مشابهلغتنامه دهخدامشابه . [ م َ ب ِه ْ ] (ع اِ) ج ِ شَبَه به معنی مانند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ شِبه و شَبَه ، به معنی مثل بر غیر قیاس ، مانند حسن و محاسن . (از اقرب الموارد). به معنی اَشْباه است و گویند جمعی است که مفرد ندارد. یقال : فیه مشابه من فلان ؛ ای اشباه . (از ذیل اقرب الموارد
مشابهلغتنامه دهخدامشابه . [ م ُ ب ِه ْ ] (ع ص ) مانند. (آنندراج ). مانند. مثل . شبیه . هامل و برابر. یکسان . (از ناظم الاطباء). مانند. ماننده . مشاکل . مماثل . همانند.شبه . شبیه . مضارع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بسبب آن که بعضی از افاعیل این بحور مشابه بعض در وزن
مسابعلغتنامه دهخدامسابع. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسبِع. (ناظم الاطباء). رجوع به مسبع شود. || ج ِ مَسْبَعَة. (ناظم الاطباء). رجوع به مسبعة شود.
مسابةلغتنامه دهخدامسابة. [ م ُ ساب ب َ ] (ع مص ) همدیگر را دشنام دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دشنام دادن . (المصادر زوزنی ).با کسی دشنام دادن . (تاج المصادر بیهقی ). با هم دشنام دادن و ناسزا گفتن . سِباب . و رجوع به سباب شود.
مصابحلغتنامه دهخدامصابح . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مصباح به معنی کاسه ٔ بزرگ که صبوح کنند به آن . (آنندراج ). و رجوع به مصابح شود.
مصابةلغتنامه دهخدامصابة. [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبت .(منتهی الارب ). || آفت . سختی . شدت نازلة. مصاب . مصوبة. (اقرب الموارد). عاهت . (منتهی الارب ).
مشابهاتلغتنامه دهخدامشابهات . [ م ُب َ / ب ِ ] (ع اِ) مانندگیها و چیزهای شبیه به هم و... (ناظم الاطباء). ج ِ مشابهة (مشابهت )، به معنی مانندگی : و دلیل را قسمت کنند بعلامات و مشابهات . (اساس الاقتباس ). و رجوع به مشابهة و مشابهت شود.
مشابهتلغتنامه دهخدامشابهت . [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] (از ع ، اِمص ) مانندگی . شباهت . همشکلی . مقابله ٔ چیزهای برابر و مانند هم . (از ناظم الاطباء). شباهت . همانندی با کسی یا چیزی . تشابه . شباهت . مانستن . مشاکلت . مضارعت . مضاهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <s
مشابهةلغتنامه دهخدامشابهة. [ م ُ ب َ هََ ] (ع مص ) مماثلت . (تاج المصادر بیهقی ). مشاکلت . (مجمل اللغة). مانند و مشاکل و مجانس کسی یا چیزی شدن . (از محیط المحیط).
شَکْلِهِفرهنگ واژگان قرآنشکل آن - مشابه آن (شکل هر چيزي عبارت است از چيزي که مشابه آن ، و از جنس آن باشد . )
مشابهاتلغتنامه دهخدامشابهات . [ م ُب َ / ب ِ ] (ع اِ) مانندگیها و چیزهای شبیه به هم و... (ناظم الاطباء). ج ِ مشابهة (مشابهت )، به معنی مانندگی : و دلیل را قسمت کنند بعلامات و مشابهات . (اساس الاقتباس ). و رجوع به مشابهة و مشابهت شود.
مشابهتلغتنامه دهخدامشابهت . [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] (از ع ، اِمص ) مانندگی . شباهت . همشکلی . مقابله ٔ چیزهای برابر و مانند هم . (از ناظم الاطباء). شباهت . همانندی با کسی یا چیزی . تشابه . شباهت . مانستن . مشاکلت . مضارعت . مضاهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <s
مشابهةلغتنامه دهخدامشابهة. [ م ُ ب َ هََ ] (ع مص ) مماثلت . (تاج المصادر بیهقی ). مشاکلت . (مجمل اللغة). مانند و مشاکل و مجانس کسی یا چیزی شدن . (از محیط المحیط).
خوردگی در خاکهای نامشابهdissimilar soil corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی دوفلزی که در لولههای مدفون در زمین به دلیل اختلاف در پ.هاش و اندازه و دانهبندی و ترکیبات شیمیایی نوع خاک ایجاد میشود