موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عمران ، پیغمبر معروف بنی اسرائیل علیه السلام به این معنی لفظ موسی مرکب است از «مو» و «سا» که به زبان سریانی اولی به معنی تابوت ، و دومی
مسوارلغتنامه دهخدامسوار. [ م ِس ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: مس + وار، پسوند شباهت ) مس مانند. آلیاژی است از مس و روی (مانند برنج ) ولی مقدار مس آن تا حدود 72 درصد می رسد (مقدار
جرسلغتنامه دهخداجرس . [ ج َ رَ ] (ع اِ) درای و زنگ . (منتهی الارب ). جسمی توخالی که از آهن و مس سازندو آلتی بر آن کوبند تا آواز دهد. (از المنجد). درای . (دهار) (مهذب الاسماء نس
خانهلغتنامه دهخداخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنو