مسیریابی 1pathfindingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند محاسبة مسیر بهینه میان یک مبدأ و یک نقطه یا نقاط مقصد در یک شبکه
مسیریابی 2route locationواژههای مصوب فرهنگستانبررسی مسیرهای مختلف بین دو نقطه برای انتخاب مسیر بهینه
ناویدنnavigateواژههای مصوب فرهنگستانگشتن در جهانْوب با دنبال کردن مسیرهای اَبَرمتنی از سندی به سند دیگر در رایانههای مختلف
پرواز تلفیقیcomposite flight, composite flyingواژههای مصوب فرهنگستانناوبری دوربُرد در طول مسیرهای دایرهای بزرگ با وارد کردن قطاعها به سامانة محاسبهگر بهکمک دیگر روشهای ناوبری
trailsدیکشنری انگلیسی به فارسیمسیرهای پیاده روی، دنباله، دنباله دار بودن، اثر پا باقی گذاردن، بدنبال کشیدن، بدنبال حرکت کردن، طفیلی بودن، دنباله داشتن
دنباله دارانلغتنامه دهخدادنباله داران . [ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) جمع فارسی دنباله دار. ذوات الاذناب . ذوذنب . اجرامی آسمانی دارای ماهیت سحابی که بر مسیرهایی در حول
دایرهلغتنامه دهخدادایره . [ ی ِ رَ ] (ع ص ) دایرة. مؤنث دایر. دائرة. دورزننده . گردنده . || (اِ) دائرة. در اصطلاح هندسه شکلی باشد مسطح و مدور و خطی گرد وی درگرفته ، و در اندرون