مسیردهیشدهchannelizedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی جریان ترددی که در مسیر یا مسیرهای مورد نظر هدایت شده باشد
مسردةلغتنامه دهخدامسردة. [ م ُ س َرْ رَ دَ ] (ع ص ) تأنیث مسرد: درع مسردة؛ زره دوخته یعنی حلقه های آن را در هم انداخته . (ناظم الاطباء).
قوس مسیردهkerb blisterواژههای مصوب فرهنگستانانحنایی در جدولبندی مسیر برای باریک کردن ورودی یا خروجی از میدان و تنظیم شعاع قوس گردش و سرعت وسایل نقلیه
مسیردهی پویاdynamic routingواژههای مصوب فرهنگستانروند دائمی تصحیح مسیرها باتوجهبه تقاضا در سامانههای حملونقل تقاضامدار
لایۀ شبکهnetwork layerواژههای مصوب فرهنگستانلایۀ سوم الگوی اتصال متقابل سامانههای باز که نحوۀ ارسال داده بین رایانهها را تعیین میکند و به مسیردهی درونی هریک از شبکهها و نیز مسیردهی میان آنها مربوط میشود
برقراری تماسcall establishmentواژههای مصوب فرهنگستانفرایند مسیردهی و اتصال تماس تلفنی یا انتقال داده متـ . برقراری برخوانی
سرایند بستکpacket headerواژههای مصوب فرهنگستاندر شبکههای دادهای، مانند اینترنت، بخش آغازین یک بستک که جریانهای دادهای دارای مبدأها و مقصدهای مختلف را تشخیص میدهد و مسیردهی را ممکن میکند
شناسایی قطارtrain identificationواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای مشخص کردن قطار براساس اطلاعاتی مانند شماره و مقصد و طول که از آن برای مسیردهی و اعزام و پذیرش قطار بهصورت خودکار استفاده میشود