مسهدلغتنامه دهخدامسهد. [ م ُ س َهَْ هََ ] (ع ص ) بی خواب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیدارکرده شده . (غیاث ). بیدارشده . بیدار. بی خواب شده . (
سلیمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سالم؛ درست؛ بیعیب: عقل سلیم، ◻︎ چو دزدان به هم باک دارند و بیم / رود در میان کاروانی سلیم (سعدی۱: ۴۵).۲. (صفت) [قدیمی] بیآزار؛ آرام و مطیع: ◻︎ در برابر چو