مسمومیتلغتنامه دهخدامسمومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مسموم شدن . دچار عوارض ناشی از خوردن زهر یا تنفس هوای ناسازگار گردیدن .- مسمومیت الکلی ؛ دچار عوارض ناشی از شرب مو
مسمومیتintoxicationواژههای مصوب فرهنگستاننشانههای ورود هر مادۀ سمی مانند الکل یا فلزات سنگین به بدن
زیبقلغتنامه دهخدازیبق . [ ب َ / زَ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب جیوه که بمعنی سیماب است . (غیاث ). معرب زیوه که جیوه به جیم تازی مبدل و سیماب مرادف آن است . (آنندراج ). زئبق . معرب ژی
طیفوریلغتنامه دهخداطیفوری . [ طَ ] (اِخ ) مردی طبیب بود. حنین بن اسحاق چندین کتاب از وی در فن پزشکی یاد و نقل کرده . از پیشوایان پزشکان و فاضلی در فن خویش حاذق بود و عبداﷲ نام داش
امیرکبیرلغتنامه دهخداامیرکبیر. [ اَ ک َ ] (اِخ ) میرزاتقی خان ، پسر محمدباقر فراهانی ، ملقب به اتابک اعظم و امیر نظام و امیرکبیر. بزرگترین رجل سیاسی دو قرن اخیر ایران و از بزرگترین
فخر رازیلغتنامه دهخدافخر رازی . [ ف َ رِ ] (اِخ ) محمدبن عمربن حسین بن علی طبرستانی . مولد وی به ری بود و در هرات مدفون گردید. لقبش فخرالدین و منسوب به خاندان قریش است . کنیتش ابوعب
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و