مسمعلغتنامه دهخدامسمع. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شنواننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ): و ما أنت بمسمع مَن فی القبور. (قرآن 22/35)؛ و نیستی تو شنواننده
مسمعلغتنامه دهخدامسمع. [ م ُ م َ ] (ع ص ) شنوانیده شده و مقبول . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کارساز. (ناظم الاطباء).- غیرمسمع ؛ شنوانیده نشده . غیرمقبول
مسمعلغتنامه دهخدامسمع. [ م ُ م ِ ] (ع اِ) قید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پای بند و دست بند. (ناظم الاطباء).
مسمعلغتنامه دهخدامسمع. [ م َ م َ ] (ع اِ) سوراخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || گوش . ج ، مَسامع. (دهار). مِسمَع. و رجوع به مسمع ش
مسمعلغتنامه دهخدامسمع. [ م ِ م َ ] (اِخ ) ابن مالک بن مسمع الشیبانی که از طرف عبدالملک بن مروان خلیفه ٔ اموی در سنه ٔ 86 هَ .ق . پس از عبدالرحمن بن سلیم الکنانی به حکومت سیستان
مسمالغتنامه دهخدامسما. [ م ُ س َم ْ ما ] (اِ) نوعی غذا که باگوشت و بادنجان و جز آن تعبیه کنند. و آن اقسامی دارد مانند مسمای بادنجان ، مسمای کدو و غیره . این کلمه فارسی است و چنا
مسمالغتنامه دهخدامسما. [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) رسم الخطی از مسمی . نامیده شده . خوانده شده . ملقب . (ناظم الاطباء) : آسمان در حرم کعبه کبوتردار است که ز امنش به در کعبه مسما بی
مصمعلغتنامه دهخدامصمع. [ م ُ ص َم ْ م َ ] (ع ص ) ظبی مصمع؛ آهوی ستیخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مسمافرهنگ انتشارات معین(مُ سَ مّ) [ ازع . ] (اِ.) نوعی غذا که با گوشت و بادمجان و غیره پزند و آن اقسام مختلف دارد مانند مسمای بادمجان ، مسمای مرغ و غیره .
مسمعةلغتنامه دهخدامسمعة. [ م َ م َ ع َ ] (ع اِ) گوش . ج ، مَسامع. مَسمعه . (دهار). و رجوع به مسمع و مسمعه شود.
مسمعدلغتنامه دهخدامسمعد. [ م ُ م َع ِدد ] (ع ص ) سخت پرشده از خشم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). غضبان . (مهذب الاسماء).
مسمعةلغتنامه دهخدامسمعة. [ م َ م َ ع َ ] (ع اِ) گوش . ج ، مَسامع. مَسمعه . (دهار). و رجوع به مسمع و مسمعه شود.
مسمعدلغتنامه دهخدامسمعد. [ م ُ م َع ِدد ] (ع ص ) سخت پرشده از خشم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). غضبان . (مهذب الاسماء).
مسمعللغتنامه دهخدامسمعل . [ م ُ م َ ع ِل ل ] (ع ص )شتر دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).