مسطورهلغتنامه دهخدامسطوره . [ م َ رَ / رِ ] (اِ) نمونه ، و ظاهراً آن مأخوذ از لاتینی است . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
مسطورهلغتنامه دهخدامسطوره . [م َ رَ ] (ع ص ، اِ) مسطور. مزبور. نوشته : سوی استادم بر خط خویش مسطوره ای نبشته بود و سخن سخت گشاده بگفته ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 549 و چ فیاض ص 539
مستورهلغتنامه دهخدامستوره . [ م َ رَ ] (ع ص ) مستورة. پوشیده . پردگی . در پرده . ستیر. در پرده شده . زن پردگی و پارسا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مخدره . پرده نشین : مرد... توب
مستورهفرهنگ نامها(تلفظ: masture) (عربی) (مؤنث مستور) (در قدیم) (به مجاز) مستور ، پنهان ، پوشیده ؛ (در قدیم) (به مجاز) پارسا ، پاک دامن ، پرهیزگار ، دارای پوشش و حجاب (به مجاز) ن
عينةدیکشنری عربی به فارسینمونه , مسطوره , الگو , ازمون , واحد نمونه , نمونه گرفتن , نمونه نشان دادن , خوردن
مسطوراتلغتنامه دهخدامسطورات . [م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسطور و مسطورة. نوشته جات . مرقومات . (ناظم الاطباء). و رجوع به مسطور و مسطورة شود.