511 مدخل
صاف کردن، هموار کردن، تخت کردن ≠ ناهموار کردن
flatten
سطح , مدي
هموار
جدول بندي کردن
سهل , شقة , طائرة
۱. پهن، تخت، صاف، مستوی، هاموار، هموار ≠ ناصاف ۲. طراز ≠ نامسطح
even, flat, horizontal, plane, superficial, table, tabular
مسطح کردن
مسطح کردن، ظاهر
۱دشت کردن – مسطح کردن ۲اولین وجه دریافتی از کسب روزانه
کسی که کار مسطح کردن زمین کشاورزی را انجام دهد
پهن کردن , مسطح کردن , بيمزه کردن , نيم نت پايين امدن , روحيه خودرا باختن