مسروقلغتنامه دهخدامسروق . [ م َ ] (اِخ ) ابن أجدع بن مالک همدانی وادعی ، مکنی به ابوعائشه . از زهاد تابعین و از اهالی یمن است . و چون فرزند ذکور نداشت و او را دختری به نام عائشه
مسروقلغتنامه دهخدامسروق . [ م َ ](ع ص ) دزدیده . (منتهی الارب ). دزدیده شده . سرقت شده . ربوده . رجوع به سرقة و سرقت شود. || مسروق الصوت ؛ آن که صدایش گرفته باشد. (از اقرب الموار
مسروقهلغتنامه دهخدامسروقه . [ م َ ق َ ] (ع ص ) مسروقة. دزدیده . دزدیده شده . سرقت شده .- اموال مسروقه ؛ مالهای دزدیده شده .- حروف مسروقه ؛ حروف معدوله .حروفی که در نوشتن باشد و
مسروقهلغتنامه دهخدامسروقه . [ م َ ق َ ] (ع ص ) مسروقة. دزدیده . دزدیده شده . سرقت شده .- اموال مسروقه ؛ مالهای دزدیده شده .- حروف مسروقه ؛ حروف معدوله .حروفی که در نوشتن باشد و
حروف مسروقهلغتنامه دهخداحروف مسروقه . [ ح ُ ف ِ م َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروفی که در نوشتن باشد و بر زبان نیاید، چون واو در خواجه و خواهر و خواهش و غیره ، یا ضمه تلفظ شو