مسرورفرهنگ مترادف و متضادبانشاط، خرم، خشنود، خندان، خوش، خوشحال، خوشوقت، دلشاد، سرحال، سرخوش، شاد، شادان، شادمان، محظوظ، مشعوف ≠ مغموم
مصرورلغتنامه دهخدامصرور. [ م َ ] (ع ص ) سرمازده از گیاه . || درکیسه نهاده و کیسه کرده شده . (ناظم الاطباء).- حافر مصرور ؛ سم تنک گرد یا ترنجیده . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطبا
مسرور کردنفرهنگ مترادف و متضادشاد کردن، خوشحال کردن، شادمان کردن، مشعوف کردن ≠ مغموم کردن، غمگین ساختن