مسجودلغتنامه دهخدامسجود. [ م َ] (ع ص ) سجده شده . عبادت شده . معبود. پرستیده شده . (ناظم الاطباء). سجده گرفته . (مهذب الاسماء) : مسجود زمین و آسمان است تخت تو که از مکان نجنبد. خ
مسجدگویش اصفهانی تکیه ای: maččed طاری: masǰed طامه ای: masčed طرقی: masǰed کشه ای: mačed نطنزی: mačey
مألوهلغتنامه دهخدامألوه . [ م َءْ ] (ع ص ) (از «ال هَ») پرستیده . (از منتهی الارب ). معبود. (محیط المحیط). معبود و پرستیده شده و مسجود. (ناظم الاطباء).
بتلغتنامه دهخدابت . [ ب ُ ] (اِ)آن تندیس که به صور گوناگون سازند و بجای خدای پرستش کنند. مجسمه که برای پرستش ساخته میشود. (فرهنگ نظام ). وَثَن . (منتهی الارب ). صنم . (ترجمان
جمال اصفهانیلغتنامه دهخداجمال اصفهانی . [ ج ِ ل ِاِ ف َ ] (اِخ ) عبدالرزاق از شاعرانی است که از تصوف و حکمت بهره ٔ وافی داشته است . وی والد کمال الدین اسماعیل اصفهانی است . دیوانش قریب
اجتباءلغتنامه دهخدااجتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر). گزین کردن . برگزیدگی : دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی [ گاو ] می افزاید. (کلیله و دمنه ).
راجی کرمانیلغتنامه دهخداراجی کرمانی . [ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش بمانی و اصلش از زردشتیان ایران و ساکن کرمان بود. بواسطه ٔ سعادت فطری ذوق اسلام یافت و بخدمت علما و عرفای کرمان شتافت بمانع