تلاتلالغتنامه دهخداتلاتلا. [ ت َ ت َ ] (اِ صوت ) تلالا : مست و خراب می روم در ره عشق بوالعلاباک ندارم از بلاتن تننا تلاتلا. مولوی (از انجمن آرا).رجوع به تلالا شود.
مستلغتنامه دهخدامست . [ م َ ] (ص ) شراب خواره ای که شراب در وی اثر کرده باشد. (ناظم الاطباء). می زده . دگرگون شده از آشامیدن می و غیره . سخت بی خود از شراب . مقابل سرخوش و شنگو
خرابفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ویران؛ مخروبه: ساختمان خراب.۲. فاقد حالت عادی: روحیهٴ خراب.۳. ازکارافتاده: دستگاه خراب.۴. گندیده؛ فاسد: میوۀ خراب.۵. آشفته: موی خراب.۶. [مجاز] بیرونق: بازار
زاهدهلغتنامه دهخدازاهده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) نام مطربه و خواننده ای است ، عوفی آرد: از امام ادیب رشیدالدین تاج الادبا عبدالمجید شنیدم که وقتی در هری زنی مطربه زاهده نام در مجلس ان
سبکدل کردنلغتنامه دهخداسبکدل کردن . [ س َ ب ُ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرخوش کردن . مست و خراب کردن : ساقی از رطل گران سنگی سبکدل کن مراحلقه ٔ بیرون این دنیای باطل کن مرا.صائب (از آنندر