مستکویلغتنامه دهخدامستکوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استکواء. داغ کردن خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنچه وقت داغ کردنش رسیده باشد. (از اقرب الموارد). ر
مستأویلغتنامه دهخدامستأوی . [ م ُ ت َءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استیواء. رحم خواهنده . ترحم خواهنده . استرحام کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استئواء و استیواء شود.
مستویاًلغتنامه دهخدامستویاً. [ م ُ ت َ یَن ْ ] (ع ق ) بطور برابری و بطور راستی و مستقیم . (ناظم الاطباء). رجوع به مستوی شود.
مستأویلغتنامه دهخدامستأوی . [ م ُ ت َءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استیواء. رحم خواهنده . ترحم خواهنده . استرحام کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استئواء و استیواء شود.
مستویاًلغتنامه دهخدامستویاً. [ م ُ ت َ یَن ْ ] (ع ق ) بطور برابری و بطور راستی و مستقیم . (ناظم الاطباء). رجوع به مستوی شود.
مستکریلغتنامه دهخدامستکری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استکراء. به کرایه گیرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استکراء شود.