مستکلیلغتنامه دهخدامستکلی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ](ع ص ) نعت فاعلی از استکلاء. زمین بسیارگیاه . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به استکلاء شود.
مستکریلغتنامه دهخدامستکری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استکراء. به کرایه گیرنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به استکراء شود.
مستلیحلغتنامه دهخدامستلیح . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلاحة. بینا و آگاه نسبت به امری . (از اقرب الموارد). رجوع به استلاحة شود.
مستلیطلغتنامه دهخدامستلیط. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازاستلاطة. پسر خواننده غیری را. (از منتهی الارب ). آنکه کسی را به فرزندی ادعا کند در حالی که فرزند او نباشد. (از اقرب الموا
مستلیملغتنامه دهخدامستلیم . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلامة. شخصی که ملامت کنند او را. (از منتهی الارب ). شایسته ٔ ملامت . (از اقرب الموارد). رجوع به استلامة شود.
متکلیلغتنامه دهخدامتکلی ٔ. [ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِءْ ] (ع ص ) مهلت و زمان خواهنده ٔقرض . مأخوذ از کلا. (آنندراج ). آن که درنگی میکند ومهلت میخواهد. (ناظم الاطباء). رجوع به تکلؤ شو